- آخرین اخبار روز , هنری
- کد خبر 19444
- ایمیل
- پرینت
false
true
true
false
false
true
true
true
سایز متن /
false
رضا آشفته: اکبر رادی، نمایشنامه نویس گرانقدر کشورمان، متولد مهر ۱۳۱۸ با نوشته هایش به هویت ملی و فرهنگی و ارتقا آن کمک شایانی کرده است
فقط کافی است یک بار تمام نمایشنامه هایش را بخوانیم تا با وسعت دید و نحوه پردازش نگاه او به مسائل آشنا شویم. او مردی است که قلبش در این جغرافیا می تپید و این خود دلیل مبرهنی است برای دوام و بقا هنر و ادبیات این بزرگمرد در سرزمین ایران.
یکی از افتخارات نگارنده، شاگردی و نشسستن پای صحبت ها و مرور اندیشه های اکبر رادی است. شاگردی که فراتر از آموختن تکنیک، به نگاهی مرورگر و تحلیلگر نسبت به همه داشته های خویش رسیده است. اکبر رادی به ما می آموخت که نسبت به زندگی و واقعیت های پیرامونی، نه تنها بی تفاوت نباشید که همواره از آنجا نقبی به کاغذ و صحنه بزنید، تا بتوانید هنرتان را تبدیل به هنر پذیرنده ای از سوی مردم کنید.
۲۹ مرداد ۸۶ در ادامه اجراهای “لبخند باشکوه آقای گیل” به کارگردانی هادی مرزبان در تالار اصلی تئاترشهر، بزرگداشتی برگزار شد برای این بزرگمرد و من همان زمان متنی یا دلنوشته ای نوشته ام که این گونه بوده است: اکبر رادی، استاد گرانقدر نمایشنامهنویسی ایران، مردی از جنس باران و خطه سرسبز گیلان، پس از سالها همنوایی با عشق و رنج ملت ایران، اینک با کارنامهای متعالی، یک روزنه آبی به سوی هویت ملی گشوده است.
مردی که آهسته با گل سرخ و همسو با ملودی شهر بارانی از افول و مرگ در پاییز میگوید و از پشت شیشهها، بلندنظرانه صیادان را مییابد. او که شبانهاش سنگفرش خیس است و مدام در تار و پود ذهنش به آنچه باید حقیقتی از دنیای پیرامونش باشد، چشم میدوزد و یک چشمانداز دور برای ایران دارد.
مردی که پلکان ترقی را با جنگ علیه مادیاتِ بادآورده طی میکند و حتی بر تنگ چشمی قبله عالم در هاملت با سالاد فصل قهقهه میزند، اما از این قهقهه ما فقط یک لبخند ساده و ملیح میبینم، او حتی در شوخی با دنیا هم رسم ادب را به جای میآورد.
ما او را با “ملودی شهر بارانی” خاطره ساختهایم. مردی که ادیب و جامعهشناس است، اما ما فقط او را به عنوان نمایشنامهنویس میشناسیم. مردی که لحظه لحظه تاریخ معاصر را ثبت میکند، اما هیچ گاه تاریخ نویس نبوده است.
او فقط سالهای سال معلم بچههای مدرسه نبوده، بلکه برای هر که به دیدن و خواندن آثارش دل میسپارد، یک معلم و یک راهنما بوده است.
در برابر او میایستیم و احساس غرور میکنیم که چنین مردی در سرزمین فرهیخته ما بوده و ما نیز اقبال حداقل یک بار دیدار نزدیک او را در شب ۲۹ مردادماه داشتهایم و با او همنشین یکی از آثار برجستهاش، “لبخند با شکوه آقای گیل”، بودهایم.
اکبر رادی بر صحنه
پیش از انقلاب عباس جوانمرد، رکنالدین خسروی، جعفر والی و شاهین سرکیسیان از جمله کارگردانهایی بودند که موفق به اجرای یک یا چند متن از اکبر رادی شدند. با آنکه این اجراها را نسل های امروز نمیبینند، اما آنقدر حرف و حدیث دربارهشان نوشته و شنیده میشود که گویی همین حالا هم بهطور مکرر در حال اجرا هستند.
اکبر رادی پیش از انقلاب، پس از “افول”، موفق به نوشتن متنهای “مرگ در پاییز”، “از پشت شیشهها”، “ارثیه ایرانی”، “صیادان”، “لبخند باشکوه آقای گیل”، “در مه بخوان” و “هاملت با سالاد فصل” شد. پس از انقلاب هم نمایشنامههای “پلکان”، “آهسته با گل سرخ”، “شب روی سنگفرش خیس”، “آمیزقلمدون”، “باغ شب نمای ما”، “پایین گذر سقاخانه”، “ملودی شهر بارانی”، “جناب کنت” و “آهنگهای شکلاتی” را نوشت که همه این متون از سوی هادی مرزبان به علاوه دو متن “هاملت با سالاد فصل” و “لبخند باشکوه آقای گیل” در تهران اجرا شدهاند. “خانمچه و مهتابی”، “تانگوی تخممرغ داغ”، “جناب کنت”، “مجموعه داستان جاده” و چندین مجموعه مقالات از جمله آثار به جای مانده از این نمایشنامهنویس بزرگمرد معاصر ماست. علاوه بر مرزبان، مسعود دلخواه، میکاییل شهرستانی و مسعود طیبی از جمله کارگردانانی اند که به متون اکبر رادی توجه نشان داده و آثاری از این نمایشنامه نویس را به صحنه آورده اند.
او خود اعتراف میکرد که بیش از همه به چخوف و ایبسن علاقه دارد و تاثیر زیادی از آن ها گرفته است. اما این اعتراف دلیل بر تقلید کورکورانه نیست که او به زیبایی و کاملا خلاقانه در پی بیان دردها، درک و دریافتهای یک درامنویس ایرانی از جامعه پیرامون خود است. رادی دوران پس از کودتای مرداد ۳۲ را لمس کرده بود، بنابراین بخشی از آدمهای درامهای او روشنفکران سرخورده و منفعل اند. گاهی نیز به عدالت اجتماعی در چارچوب جغرافیای ایرانی و حکومتهای فئودالی میپردازد و راه پیشرفت را برداشتن این نظام اقتصادی منحط تلقی میکند. گاهی به نقد حکومتها میپردازد و گاهی نگاهی به انقلاب ۵۷ و انقلاب مشروطه میاندازد و گاهی از جنگ میگوید. او عاشق است و بارانی. مرگ هم همیشه برای او یک رکن بوده است. پس آگاهانه آمده تا جاودانگی خود را با تحمل وسواسها و سختیهای همیشگیاش ممکن کند.
سخت است درباره او سخن گفتن
نوشتن و سخن گفتن از اکبر رادی سخت است، به خصوص اینکه او را از نزدیک دیده باشی و بدانی که بسیار مرد نازنینی بود. مردی که به مانند تمام نوشتههایش، ظریف، دقیق، ژرف، مهربان و منظم بود. رادی معلم بود و جامعهشناس. پس میدانست که چگونه بنویسد که برای همگان به باوری درست و تاثیرگذار تبدیل شود.
بدیهی است که ما از سنت نمایشنامهنویسی طولانی مدتی برخوردار نیستیم و خواه ناخواه مجبوریم از روی دست دیگران (غربیها) بنویسیم. این نوشتن هم به ساختار، پردازش شخصیت و زبان دراماتیک و حتی بنمایه مربوط میشود. ما باید تقلید کنیم تا راه و روش درست نوشتن خود را در مقوله درامنویسی بیاموزیم. گذشتگان ما تا حدی راه نرفته را رفتهاند و رادی هم بنا بر مطالعه دقیق ایبسن و چخوف بسیاری از فنون ظریف و انسانپردازانه این دو بزرگوار را مال خود کرده است. یعنی متون رادی امضای خود را در پایان هر متنی به دنبال دارد. بنابراین رادی را نمیتوان به تقلید صرف محکوم کرد. او یک نویسنده مستقل و صاحب سبک است. با آنکه میداند چگونه از ایبسن یا چخوف برداشت مستقلی را در نوشتارش جاری کند، اما سعیاش بر آن بوده تا با حفظ و تثبیت بومیت ایرانی، گیلانی و تهرانی تا سر حد استقلال متن پیش برود.
رادی با آنکه در دی ماه سال ۸۶ دارفانی را وداع گفت، اما همچنان حضور پررنگی در جامعه تئاتری ایران دارد. آثارش روخوانی و اجرا میشوند. نمایشنامههایش تجدید چاپ شدهاند. در دانشکدهها و محافل ادبی و هنری هنوز نام و آثارش بر سر زبانهاست. رادی زنده است و در میان ما. حتی حضورش بهتر از برخی از آدمهاست که در میان ما نفس میکشند و بر تداوم خود در حیطه فرهنگ ایران زمین تاکید میکنند. چون او برای ما نکات ارزشمندی را به ارمغان آورده است. این دوام و بقا حاصل سالها خلوت گزینی برای ارتقای سطح فرهنگی بوده است. پس ایران هم به او مدیون است.
“روزنه آبی”
پنج سال طول کشید تا “روزنه آبی” را به صحنه بیاورند، حتی خود سرکیسیان هم در این امر ناکام ماند. در شبهای مانده به اجرا، این کارگردان ارمنی فوت کرد و بعد آربی آوانسیان درصدد برآمد تا آنجا که سرکیسیان میزانسن داده است، نمایش را به صحنه ببرد و مابقی را به صورت روخوانی برای ادای احترام به کارگردان اجرا کند. جلال آل احمد با این نمایشنامه خیلی تند برخورد کرد و بعد با انتشار “افول”، آل احمد هم ایمان آورد که در نمایشنامهنویسی کشور ما باید اتفاق تازهای روی دهد. «شما که اکبر رادی نویسنده “روزنه آبی” (من یقین دارم و حاضرم دستم را بدهم ببرند و شرط ببندم که مولییر هرگز چنین عنوانی به نمایشنامه خود نمیداد) و”افول” هستید شخصی با شخصیت و با فکر و جوشش هستید و چشم بیننده و قلم تند و صریح دارید و بسیاری از چیزهایی را که بسیاری از مردم نمیبینند یا درست نمیبینند، ولی باید سعی کنید که”سادهتر” باشید.» (۱)
محمدعلی جمالزاده در سال ۱۳۴۳ با ارسال نامهای این سخنان را به اکبر رادی، که در ابتدای نوشتن است، یادآور میشود. او در این نامه بر نکات ارزنده و انتقادی تاکید میکند که پس از آن در آثار رادی بیشتر لحاظ شده است. جمالزاده بر ساده نوشتن تاکید میکند که شاید تا امروز هم کمتر از سوی نویسندگان ما مراعات شده و همین خود یک دلیل عمده بر فاصله افتادن بین مردم و نویسندگان است.
اکبر رادی درباره اولین نمایشنامهاش مینویسد: «زمستان ۱۳۴۰ من نمایشنامه “روزنه آبی” را برای آخرین مرتبه پاکنویس کرده بودم و مدتی بود در هوای انتشار آن در راسته “شاه آباد” پرسه میزدم که بورس ناشران “فربه” تهران بود و با تمام فربهی نمیدانستند نمایشنامه یک شق عمده ادبیات است که میتواند و باید چاپ هم بشود.» (۲)
وی میافزاید: «من “روزنه آبی” را به شاملو دادم که نسخه پیشین آن را در سال ۳۹ دیده بود و مرا به شاهین سرکیسیان هم معرفی کرده بود که در معنی معاصر کلمه رویای تئاتر ملی در سر پخته میکرد و در به در به دنبال یک نمایشنامه مایهدار ایرانی میگشت. شاملو این بار هم دست مرا گرفت و”روزنه آبی” را به آلاحمد سپرد؛ با این تاکید که به قصد قربت بخواند و چنانچه مناسب دید، در کتاب ماه چاپش کند.» (۳)
“روزنه آبی” با تمام قوت و ضعفهایش در مسیر پرتلاطمی قرار گرفت و حتی درنهایت با کارگردانی شاهین سرکیسیان در انجمن ایران ـ امریکا به نمایش درآمد که مرگ سرکیسیان هم حدوداً با آغاز این اجرا اتفاق افتاد. آربی آوانسیان، شاگرد و دستیار شاهین، آن را به سرانجام رسانید. با این اجرا، باز هم جلال آلاحمد برافروخت که ای کاش این متن را هرگز اجرا نمیکرد و به توصیههایش برای اصلاح برخی از موارد “روزنه آبی” گوش میداد و کله شقی نمیکرد.
“افول”
“افول” در سال ۴۲ نوشته و در سال ۴۳ با حمایت مالی گروه”طرفه” منتشر میشود. این نمایشنامه برای نخستینبار به کارگردانی علی نصیریان در سال ۴۹ در تالار سنگلج اجرا شد. جواد مجابی درباره این نمایشنامه نوشته است: «رادی در نوشتن “افول” موفق بوده و قهرمانان او در محیط خودشان ملموس و زندهاند و در ورای این زندگی عادی، نمایشنامه در سطحی کلیتر جریان مییابد. این نمایشنامه”دشمن مردم” ایبسن را به یادم میآورد و خط اصلی این دو نمایشنامه یکی است؛ هدف مبارزه در هر دو نمایشنامه سلامت مردم است. گرچه یکی سلامت تن و دیگری تعالی روان را میطلبد. نومیدی از متحدانی که یک یک کنار میروند، مقابله با توده و در آخر تنهایی انسان و قهرمان نمایشنامه. در”افول” شدت فاجعه به قدرت دشمن نیست و جنگ دو برادر در این جا به جنگ داماد و پدر زن بدل شده است.» (۴)
“مرگ در پاییز”
“مرگ در پاییز” نمایشنامهای اپیزودیک و متشکل از سه متن کوتاه و به هم پیوسته است. “محاق”، “مسافران” و “مرگ در پاییز” نام این متنهاست که “محاق” در سال ۴۴ و دو متن دیگر در سال ۴۵ نوشته شدهاند. در سال ۴۶ هم عباس جوانمرد آن سه را با هم در تلویزیون اجرا و پخش کرد.
نمیتوان به سادگی از کنار “مرگ در پاییز” گذشت، زیرا این متن با تمام بیپیرایگیاش به زندگی ایرانی، آن هم در جنگلهای گیلان و روزهای بارانیاش پیوند میخورد، پیوندی که بریدهای از زندگی ما ایرانیان را با تمام تراژدیهای ممکنش آشکار می کند.
“از پشت شیشهها”
در سال ۴۵ “از پشت شیشهها” بر قلم اکبر رادی جاری و در “پیام نوین” هم چاپ و منتشر میشود. رادی این بار متفاوت مینماید و زندگی را با تمام واقعیت ممکنش درمینوردد تا حقیقت دردناکی را پیش روی مخاطبش جاری کند.
بهرام بیضایی این متن را برای کارگردان پسندید و قول و قرارهایی هم با رادی گذاشت، اما نشد. رکنالدین خسروی در سال ۴۸ آن را به صحنه آورد و پس از ۴۰ سال دوباره در تابستان سال ۸۸ مصطفی عبداللهی خاطره این اجرا را زنده کرد.
بیضایی درباره این متن با ارسال نامهای به رادی مینویسد: «”از پشت شیشهها”ی بسیار غمانگیز و بسیار قشنگت را خواندم و پیش از هر چیز میخواهم صمیمانه بهت تبریک بگویم… حرف آخر اینکه من نمایشنامه را خیلی میپسندم، به خاطر عدم طمطراق در جمله بافیهایش و عدم بازیهای روشنفکرانه در کلام و اینکه حق مطلب را یک “کل” ادا میکند نه هر جمله به تنهایی و به اصرار و با تاکید بسیار و باز به نظر من اجرای این نمایش به همان علت اصلی که گفتم (کمی تحرک، غیرصحنهای بودن) بسیار سخت است و توفیق یافتن در آن بینهایت مشکل، چه برای بازیگر و چه برای کسی که مسئولیت روی صحنه آوردنش را میپذیرد.» (۵)
“ارثیه ایرانی” تا “هاملت با سالاد فصل”
رادی در سال ۴۶ “ارثیه ایرانی” را مینویسد و یک سال بعد آن را منتشر میکند.
“ارثیه ایرانی” در سال ۴۹ به کارگردانی خلیل موحد دیلمقانی اجرا میشود که در سال ۵۲ یک اجرای رادیویی و در سال ۵۶ یک اجرای تلویزیونی هم داشته است. رادی در سال ۴۸ موفق به نوشتن “صیادان” میشود که فرامرز طالبی این نمایشنامه را در دانشگاه تهران اجرا میکند. این نمایشنامه ابتدا در سال ۴۹ و با بازنویسی برای مرتبه دوم در سال ۵۴ منتشر میشود.
رادی در سال ۴۹ مجموعه داستان “جاده” را منتشر میکند. سال ۵۰ “لبخند باشکوه آقای گیل” را مینویسد که در سال ۵۲ بازنویسی و منتشر میشود. در سال ۵۳ هم رکنالدین خسروی آن را به صحنه میبرد. او در سال ۵۲ مجموعه مقالات دستی از دور را منتشر میکند. در سال ۵۳ موفق به نگارش نمایشنامه “در مه بخوان” میشود که سال بعد رادی آن را منتشر میکند. این متن در سال ۵۶ در دانشکده اقتصاد اهواز به صحنه میرود.
رادی در سال ۵۵ به تدریس نمایشنامهنویسی در انستیتوی تربیت مربیان امور هنری میپردازد. در سال ۵۶ نمایشنامه “هاملت با سالاد فصل” را مینویسد که متنی کاملاً متفاوت با تمام آثار این نویسنده صاحب سبک است. رادی، که به رئالیسم شهره است، در این متن ضدرئالیسم محض است. یک سال بعد آن را منتشر میکند. جعفر والی میخواهد آن را تمرین و اجرا کند که انقلاب ۵۷ اتفاق می افتد؛ تا اینکه در سال ۶۹ هادی مرزبان آن را به اجرا میگذارد. امسال هم همین کارگردان “هاملت با سالاد فصل” را در تالار سنگلج اجرا میکند. البته این متن در سال ۶۶ هم بازنویسی شده است.
از”منجی در صبح نمناک” تا “آهنگهای شکلاتی”
اکبر رادی پس از انقلاب به پختگی لازم رسیده بود تا به دور از تمام قیل و قالهای موجود و ناشی از انقلاب و جنگ در خلوت خود بنویسد. همچنان یک نویسنده باشد تا نظریهپرداز جریانات سیاسی. یک نویسنده که دلبسته مردمش است و میخواهد در آگاهی جمعی بکوشد، بی آنکه بخواهد خرد جمعی را با ایدئولوژیهای مصرفی آلوده کند.
در سال ۵۸ شروع به نوشتن “منجی در صبح نمناک” میکند که در سال ۵۹ نگارشش را به پایان میرساند. سال ۶۰ آن را چاپ میکند که ۵ سال بعد مجوز نشر میگیرد.
در سال ۶۱ “پلکان” را مینویسد که در سال ۶۳ هادی مرزبان آن را به صحنه می آورد. در سال ۶۸ این متن منتشر میشود. در سال ۶۹ هم در شیراز به صحنه می رود. رادی”پلکان” را در سال ۷۵ بازنویسی میکند و در سال ۷۷ در مراسم تجلیل از این نویسنده در زادگاهش، رشت، به همراه “مرگ در پاییز” به صحنه میرود.
سال ۶۳ رادی “تانگوی تخم مرغ داغ” را براساس “ارثیه ایرانی” مینویسد که در سال ۷۸ بازنویسی میشود. این متن در سال ۸۰ انتشار مییابد که متاسفانه تا امروز هم اجرا نشده است.
او در سال ۶۴ پرده اول “آهسته با گل سرخ” را مینویسد و نگارش کامل آن را در سال بعد به پایان میرساند. این نمایش در سال ۶۶ به کارگردانی هادی مرزبان در تالار اصلی مجموعه تئاترشهر اجرا میشود که در سال ۶۷ اجرایش در مشهد و تهران ادامه مییابد. البته در این سال اجرای رادیویی آن هم پخش میشود.
رادی در سال ۶۸ “شب روی سنگفرش خیس” را شروع میکند که در سال ۷۰ نگارشش پایان مییابد. در سال ۷۷ مرزبان آن را به صحنه میآورد و در سال ۷۸ هم منتشر میشود.
این نویسنده در سال ۶۸ مصاحبه بلندی را با ملک ابراهیم امیری انجام میدهد که تحت عنوان “بشنو از نی” در سال ۷۰ منتشر میشود. این کتاب در سال ۷۷ با تعلیقات و اضافات و حرفهای دیگری به نام”مکالمات” ویرایش و در سال ۷۹ منتشر میشود.
رادی در سال ۷۱ “آمیز قلمدون” را می نویسد که در سال ۷۳ مرزبان آن را برای تلویزیون ضبط میکند و تا امروز این تله تئاتر پخش نشده است. مرزبان “آمیز قلمدون” را در سال ۷۶ در تالار چهارسوی مجموعه تئاترشهر به صحنه میآورد. در سال ۷۷ هم در اصفهان به صحنه میرود و منتشر هم میشود.
او از سال ۷۲ مطالعات و گردآوری اسناد برای نوشتن یک نمایشنامه تاریخی را آغاز میکند که منجر به نگارش پیشنویس نمایشنامه “باغ شبنمای ما” در سال ۷۳ میشود. ویرایش و پرداخت نهایی آن هم در سال ۷۵ صورت میگیرد. این نمایش در سال ۸۰ به مدت سه ماه در تالار اصلی تئاترشهر اجرا میشود.
رادی در سال ۷۳، پس از سی و دو سال تدریس در آموزش و پرورش، بازنشسته میشود. او در سال ۷۴ طرحی برای یک نمایشنامه بارانی را در سر میپروراند تا در سال ۷۶ نمایشنامه “بوی باران لطیف است” را می نویسد، در سال ۷۹ به نام”ملودی شهر بارانی” ضبط رادیویی میشود که یک سال بعد از رادیو هم پخش میشود. این نمایشنامه هم در سال ۸۴ به کارگردانی هادی مرزبان در تالار اصلی تئاترشهر اجرا شد.
در سال ۷۸ طرح “خانمچه و مهتابی” را مینویسد که در سال ۷۹ نگارش آن به پایان میرسد. این نمایشنامه منتشر شده، اما هنوز اجرای صحنهای در تهران نداشته است.
رادی پس از آن کمتر مینویسد و بیشتر در تدارک و بازنویسی متنهای خود است تا در یک مجموعه سه جلدی به همت نشر قطره منتشر شود.
البته او در دهه ۸۰ نمایشنامه “پایین، گذر سقاخانه” را مینویسد که در سال ۸۵ به کارگردانی مرزبان در تالار وحدت اجرا میشود. همچنین تک پردهایهای “کاکتوس”، “جناب کنت” و “آهنگهای شکلاتی” را مینویسد که به کارگردانی میکائیل شهرستانی در سال ۸۶ اجرا میشود.
متنهای رادی هر یک به نوعی برای مخاطبانش از ارزش و اعتبار خاصی برخوردارند؛ اعتباری که از دل آدمها، گفتوگوها، واقعگرایی، زبان و اندیشه میآید. رادی دست خط خود را تعمیم میدهد تا با خلق آثار متنوع بتواند بر وسعت نگاهش بیفزاید و این گونه دامنه حضور فراگیر خود را اعلام کند. او زیر بار نصیحتهای آلاحمد نرفت تا بر تکرویهای هنرمندانه و زیباییشناسانهاش، با بهرهمندی از تعهد اجتماعی، تاکید کند و هیچگاه سیاستزده نشد. قصه زندگی اکبر رادی در هفته اول دی ماه ۸۶ تمام شد. اما خودش هنوز داستانی است ناتمام برای ادبیات و هنر و فرهنگ ایران زمین، زیرا یکی از بنیانگذاران ادبیات و هنر این سرزمین است و هر که از گرد راه می رسد، به ناچار باید مروری دقیق بر این نویسنده داشته باشد تا بتواند در این راه طی طریق کند.
“آهسته با گل سرخ”
در پایان بد نیست که نظری بر نمایشنامه “آهسته با گل سرخ” بیندازیم که یکی دیگر از آثار برجسته این نمایشنامهنویس وطنی است. دکتر قطبالدین صادقی درباره “آهسته با گل سرخ” مینویسد: «اگر “آهسته با گل سرخ” را مثلا با “روزنه آبی”، “افول” یا “از پشت شیشهها” مقایسه کنیم، باید گفت که در اکبر رادی هم از جهت موضوعی و هم از نظر زبان و شیوه نگارش، تحولی درخور توجه روی داده است. این تحول را بیهیچ تردیدی باید ناشی از تاثیری دانست که ضرباهنگ انقلاب و حوادث و هیجاناتش بر رادی گذاشته است. هر چند که پیش تر نیز ما رادی را نویسندهای “جدلی” و سخت “اخلاقگرا” میشناختیم.
رادی را میشود برای زبان پالوده، زنده و نسبتاً استعاریاش همیشه ستود. هر چند که این زبان از واقعیت روزمره دور میماند. زبان او در این نمایشنامه یک زبان شسته ـ رفته طبقه متوسط و با فرهنگ تهرانی است که در عین پالودگی، پر از طنز و تصویر است.» (۶)
پانوشت:
۱- شناختنامه اکبر رادی، به کوشش فرامرز طالبی، نامه محمدعلی جمالزاده به اکبر رادی، نشر قطره، ۱۳۸۲ ، ص ۳۰۷
۲- آن شر با شکوه، اکبر رادی، مجله تکاپو، شماره ۶ ، آذر ۱۳۷۲
۳- همان
۴- صداقت بشری در نبردی مشکوک، جواد مجابی، اطلاعات، شماره ۱۳۴۴۴ ، دوشنبه ۲۵ اسفند ۱۳۴۹ ، ص ۲۰
۵- از پشت شیشههای غم انگیز، نامه بهرام بیضایی به اکبر رادی، شناختنامه اکبر رادی، ص ۲۷۲ و ۲۷۳
۶- واقعگرایی رادی و اسطوره گل سرخ، دکتر قطبالدین صادقی، آدینه، شماره ۲۵ ، ۲۲ تیر ۱۳۶۷ ، ص ۴۵ ـ ۴۲
true
true
http://rashtvand.ir/?p=19444
true
true