×

منوی بالا

منوی اصلی

دسترسی سریع

اخبار سایت

true
true

ویژه های خبری

true
    امروز  دوشنبه - ۲۳ مهر - ۱۴۰۳  
true
false

این زندانی مشهور، تا حالا ۶میلیارد تومان کاسبی کرده است

 این نمایش در وضعیتی که بسیاری از اجراهای پایتخت شاهد حضور تماشاگرانی کم‌تر از تعداد عوامل تولید‌کننده‌شان هستند، با احتساب افزایش قیمت بلیط تئاتر تحت تاثیر افزایش تورم نسبت به سالیان پیش، نزدیک به هفت میلیارد تومان در پردیس تئاتر شهرزاد و نزدیک به شش میلیارد تومان در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر فروخت. این اعداد زمانی جالب توجه می‌شوند که بدانیم بنا بر گزارش روابط‌عمومی تئاتر شهر مجموع ۴۶ اثر نمایشی که در سال ۱۴۰۱ در این مجموعه روی صحنه رفتند حدود پنج میلیارد تومان فروختند.

این زندانی مشهور، تا حالا 6میلیارد تومان کاسبی کرده است

بالاتر بودن فروش نمایشی با ۶۴ نوبت اجرا در سال ۱۴۰۲ در مجموعه‌ی تئاتر شهر از جمع فروش ۴۶ نمایش روی صحنه رفته طی سال ۱۴۰۱ در همین مجموعه‌ بدون شک این سوال را پیش می‌آورد که آیا «هر چه پرفروش‌تر، بهتر» می‌تواند مصداقی برای داوری در مورد کیفیت یک اجرا باشد؟ آن هم در شرایطی که این اجرای پرفروش به کرات ازسوی منتقدان تئاتر مورد نقد قرار گرفته و کیفیتش زیر سوال رفته است. با این حساب آیا باید زیبایی‌شناسی آن بیش از ۹۵هزار مخاطبی را که منهای اجرای «بک تو بلک» در شهرهای دیگر جز پایتخت، فقط در تهران به تماشایش نشسته‌اند و موجب کسب عنوان پرفروش‌ترین نمایش در سال‌های ۱۴۰۰، ۱۴۰۱ و ۱۴۰۲توسط آن شده‌اند زیر سوال برد؟ و گفت که در اشتباه به سر می‌برند و همین اشتباه است که موجب شده است به تعبیر منتقدان تصور کنند در درون «بسته‌بندی زیبای یک جانک‌فود»، خوراکی با ارزش غذایی بالا وجود دارد؟ یا از محتویات این بسته‌بندی زیبا مطلع بوده‌اند و می‌توان به تربیت‌نایافتگی ذوق زیبایی‌شناسی متهم‌شان کرد؟ و اگر طبیعتاً ملزم باشیم با پذیرش نقش سلیقه به انتخاب‌شان احترام بگذاریم، باید حضورشان را تاییدی بر برخورداری اثر از معیارهای زیبایی‌شناسانه دانست؟ آیا نقدهای موجود به اجرای این اثر در سالن اصلی مجموعه تئاتر شهر که به عقیده‌ی منتقدان چون زمانی میزبان اجراهایی از بهرام بیضایی، حمید سمندریان و علی رفیعی بوده است نباید میزبان این اجرا می‌شد، انتقاداتی قابل‌قبولند؟ و آیا نمایشی که به برانگیختن هیجان احساسی تماشاگر متهم است و الگوی مورد بهره‌برداری آن – برانگیزاندن تماشاگر به لحاظ عاطفی ضمن خوش‌شانسی در گذر از خط‌قرمزهای مدنظر شورای نظارت و ارزشیابی اداره‌کل هنرهای نمایشی یا همراهی این شورا برای گذر-  ممکن است در آینده‌ای نه‌چندان دور توسط دیگر کارگردانان تئاتر ایران به امید فروش‌های میلیاردی مورد استفاده قرار گیرد؟ این‌ها سوالاتی است که رفیق نصرتی، منتقد تئاتر کوشیده تا نقدی که در ادامه می‌خوانید به آن‌ها پاسخ دهند و آن‌چه در ادامه می‌آید نگاهی است به این الگو که از سوی منتقدان فاقد زیبایی‌شناختی ارزیابی می‌شود.

سفری موفقیت‌آمیز به ساحل کامیابی  

«بک تو بلک» قصه یک زندانی را روایت می‌کند که برای مدتی کوتاه از زندان مرخصی می‌گیرد و در آن مدت با زنی که مدرس آواز است، آشنا شده و با او ازدواج می‌کند. یک زندانی که قرار است در دادگاه تجدیدنظر درموردش تصمیم‌گیری و شاید برایش حکم آزادی‌ صادر شود اما پرونده‌اش به ناگاه گم شده و او دوباره به انفرادی برمی‌گردد، همسرش باردار می‌شود و او که نمی‌تواند از زندان خلاص شود به فکر خودکشی می‌افتد. «بک تو بلک» به شکلی استعاری نه عزیمت یک قهرمان به ظلمات هولناک زندگی و انتحار که از قضا سفری موفقیت‌آمیز به ساحل کامیابی برای نویسنده، طراح، کارگردان و تنها بازیگر آن، سجاد افشاریان است. آن‌طور که یکی از منتقدان می‌گوید؛ «بک‌ تو بلک» قرار است بازنمایی از یک وضعیت انسانی در انفرادی باشد اما آن‌چه ایجاد می‌کند جز شائبه مضمحل کردن بدن فروپاشیده از ستم رواشده بر بشر محبوس، در فضایی شبه‌رومانتیسم نیست. تا انفرادی، به‌عنوان یکی از تلخ‌ترین تجربه‌های بشری با فانتزی درآمیخته و توسط مردی خوش‌چهره و خوش‌صدا – براساس معیارهای زیبایی‌شناسی علاقه‌مندانش – در یک بسته‌بندی زیبا به مخاطبان تحویل داده شود.

این زندانی مشهور، تا حالا 6میلیارد تومان کاسبی کرده است

«بک تو بلک» که  از دوم دی‌ماه ۱۴۰۰تا دهم تیرماه ۱۴۰۱ در پردیس تئاتر شهرزاد روی صحنه رفت با حضور بیش از ۶۰ هزار مخاطب در ۶ ماه، ۲۳۳ اجرا و فروش نزدیک به هفت میلیارد تومان به پایان رسید. این نمایش سپس از  ۲۶ مردادماه ۱۴۰۲ در تالار اصلی با ظرفیت ۵۷۹ تماشاگر و قیمت بلیت ۲۰۰،۱۵۰ و ۱۰۰هزار تومان اجرای خود را  آغاز کرد و تا هفتم مهرماه با مجموع  ۶۴ اجرا و میزبانی از  ۳۵ هزار و ۱۹۴ مخاطب (با احتساب بلیت تمام‌بها، نیم‌بها، تخفیف‌دار و مهمان)، پنج میلیارد و ۶۵۶ میلیون و  ۳۵۰ هزار تومان فروخت. این فروش میلیاردی اگرچه در سینمای ایران عددی معمولی به نظر می‌رسد اما برای اقتصاد همواره در آستانه‌ی ورشکستگی تئاتر ایران چه در بخش دولتی و چه در بخش خصوصی اعدادی غیرمعمول است. آن هم در شرایطی که درآمد ماهانه‌ی بسیاری از هنرمندان تئاتر در ایران – به‌خصوص آنان که در سینما و تلویزیون نیستند و کارشان فقط تئاتر است؛ چه بازیگر و کارگردان باشند، چه نمایشنامه‌نویس یا عواملی که در پشت صحنه‌ مشغول کارند- به‌طورمتوسط در طول سال از حداقل دستمزد کارگران -به عنوان قشری با دستمزدهای حداقلی- هم کمتر است.

ملغمه‌ای از حافظ شیرازی و صدای زن خوزستانی

این همه در شرایطی است که پاییز ۱۴۰۱ و اتفاقاتش سوالی اساسی را پیش روی بخشی از اهالی تئاتر ایران -منهای کسانی که هم‌چنان و به روال سابق روی صحنه می‌روند- قرار داد. سوالی که می‌توان علت شکل‌گیری‌اش را به قرارگرفتن‌ در موقعیتی اخلاقی در برابر مفهوم زنانگی نسبت داد و براساس تصور تاریخی موظف بودن تئاتر به‌عنوان هنری انتقادی به انجام کنشی اجتماعی شکل گرفت و پاسخی برای این دغدغه‌ی ذهنی می‌خواست که آیا منطقی است اتفاقات رخ‌داده را نادیده انگاریم و با فرض به‌ثمر رساندن ایده «لزوم روشن ماندن چراغ تئاتر» مانند سابق به کار خود بپردازیم؟ سوالی که برای کسانی که معتقد به لزوم مسئله‌مندی تئاتر و قائل به رسالت تاریخی آن در نقد ناهنجاری‌ها هستند، پررنگ‌تر بود و برای کسانی که تصورشان از تئاتر چنین نبود، کم‌رنگ‌تر.

این زندانی مشهور، تا حالا 6میلیارد تومان کاسبی کرده است

در چنین موقعیتی عده‌ای ترجیح دادند با این تصور که به‌رغم گذر از مجرای شورای نظارت و ارزشیابی برای اجرا همچنان می‌توانند به بیان عقایدشان نسبت به کجی‌ها و ناراستی‌ها بپردازند، صحنه را خالی نگذارند. هرچند خودشان هم می‌دانستند یا ناگزیرند این کار را به‌گونه‌ای انجام دهند که بتوانند از زیر تیغ سانسور و سختگیری‌ها به سلامت عبور کنند- با علم به اینکه هنگام چنین عبوری چیز زیادی از تئاترشان باقی نمی‌ماند- یا مجبورند اساساً متنی فاقد کنش‌مندی اجتماعی را برگزینند چراکه پس از اتفاقات نیمه‌ی دوم سال گذشته، خواه‌ناخواه فشارها بیشتر شد و سختگیری‌ها بر هنرمندان ازجمله اهالی تئاتر افزایش یافت. انتخاب عده‌ای دیگر غیاب بود و نکته مورد اشاره‌شان اینکه غیاب کارکرد خواهد داشت؛ اگر به چشم بیاید و کسانی دیگر اجراهای غیررسمی را برگزینند. هرچند این انتخاب علاوه بر اینکه در معرض احتمال برخورد قرارشان می‌داد خواه‌ناخواه به‌واسطه معذوریت در اطلاع‌رسانی، دایره مخاطبان‌شان را هم محدود می‌کرد. مهاجرت و وانهادن همه آن‌چه در طول سالیان متمادی ساخته شده بود و ساختن از نو در کشوری دیگر هم انتخاب گروه چهارم بود. هرکدام از این انتخاب‌ها نمایندگانی داشته و دارند که می‌توان از آن‌ها نام برد و پرسید اگر بپذیریم که انتخاب‌‌شان به دلیل کارکرد و تاثیری است که برای آن متصورند، کارکرد روی صحنه‌های رسمی رفتن، غیاب، اجرای غیررسمی و مهاجرت را چگونه می‌توان ارزیابی کرد؟

تنهایی نه‌‌چندان پرهیاهوی یک سلبریتی

حسن خدایی، منتقد تئاتر نیز طی یادداشتی در همین رابطه نوشت: حالا دیگر می‌توان با احتیاط یا حتی اطمینان از پدیده‌ای فرهنگی و اجتماعی صحبت کرد به نام «سجاد افشاریان‌بودگی». این پدیده با اندکی اغماض «دُردنشان» وضعیت این روزهای اجتماع فرهنگی ماست. به‌دیگر سخن فیگوری چون افشاریان جایگاهی را تسخیر کرده که برای عده زیادی از اهالی تئاتر، به لحاظ مالی غبطه‌انگیز و برای عده‌ بیشتری از همان اهالی، به لحاظ مسائل زیباشناختی سرزنش‌آمیز است. به هر حال کسی چون سجاد افشاریان به گواه آثاری که بر صحنه آورده و مورد استقبال مخاطبان و دوستدارانش قرار گرفته، این روزها واجد مازادی است قابل اعتنا که مواجهه با او و آثارش را دشوار کرده و پرداختن به سویه‌های مختلف این پدیده فرهنگی را ضرورت بخشیده است. مازادی که با تساهل و تسامح می‌توان آن را شکلی از «سلبریتی‌شدگی» دانست و با توجه به حال و روز این روزهای تئاتر کلانشهر تهران، بی‌شک دارای اهمیت است. از یاد نبریم که «سلبریتی شدن» احتیاح به مخاطبان یا طبقه طرفداران و انبوه دوستداران دارد و در غیاب مخاطبانِ مشتاقِ پرشور، وضعیت «سلبریتی‌شدگی» پا به عرصه نمادین نخواهد گذاشت. به قول گیل استیور، نویسنده کتاب «روان‌شناسیِ سلبریتی» هر کدام از دو طرف ماجرا، در رابطه با آن یکی تعریف می‌شوند و لاجرم لازم و ملزوم یکدیگرند. پس جای تعجب نخواهد بود که سجاد افشاریان و خیل طرفداران پرشمارش، تکمیل‌کننده این وضعیت کم‌وبیش نامتعارف باشند.

این زندانی مشهور، تا حالا 6میلیارد تومان کاسبی کرده است

افشاریان در میدان فرهنگی تئاتر، چیزی عرضه می‌کند که مردمان طبقه متوسط با مصرف کردنش، برای خویش هویت فرهنگی می‌سازند. نوعی تمایز و احساس هویت مشترک از مصرف کردن کالایی که با تبلیغات فراوان روانه بازار کم‌رونق تئاتر کشور شده است. ماحصل این دادوستد فرهنگی و اقتصادی، در زمانه بحرانی بودن گیشه و حضور مخاطبان، امری مخاطره‌آمیز برای کلیت تئاتری است گرفتار فقر و ابتذال. باید توجه داشت که با نئولیبرالیزه‌شدن مناسبات مادی تولید تئاتر و بالا رفتن هزینه‌ها، گروه‌های اجرایی از سر ناچاری ‌باید بی‌آنکه در انتظار حمایت مالی از نهادهای دولتی باشند، بالاجبار با فردی متوقع و متمول به‌نام «تهیه‌کننده» هزینه‌های تولید نمایش‌ خویش را تامین کنند. وقتی اغلب اجراها زیان‌ده هستند بی‌اختیار نگاه‌ تهیه‌کننده به‌سمت پدیده‌‌ای کامیاب و پرفروش همچون «بک تو بلک» افشاریان جلب خواهد شد. این سرآغاز ماراتن نفس‌گیری است نابرابر میان عده‌ای قلیل که خوب می‌فروشند و قدر می‌بینند و بر صدر می‌نشینند با انبوه دیگرانی که شوربختانه قافیه را باخته و مدام صفحه فروش سایت تیوال را برای یک مشت بلیط، بالا و پایین می‌کنند و در این بین ناکامی خویش را در قیاس با «بک تو بلک» میلیاردی با هراس و اندوه به نظاره‌ می‌نشینند. گویی تئاتر این روزهای ما بی‌شباهت نیست با سرنوشت سهامداران بازار بورس نیویورک. انبوهی ورشکسته که از دور خارج‌شده‌اند با تعداد انگشت‌شماری برنده خوش‌شانس. اینجاست که ‌باید ترمز اضطراری قطار در حال حرکت تئاتر را کشید و در این مسیر هولناک و تبعیض‌آلود، وقفه انداخت. درست مانند شخصیت «کلر زاخاناسیان» فریدریش دورنمات در «ملاقات بانوی سالخورده» که برای توقف در شهر کوچک و فراموش‌شده «گولن»، ترمز اضطراری قطار را می‌کشد و جریان روزمره زندگی ملالت‌بار اهالی گولن را دچار گسست و وقفه می‌کند.

اما به‌راستی نمایش سجاد افشاریان چه دارد و چه عرضه می‌کند که این‌گونه مورد استقبال عده‌ای از مخاطبان جوان و نوجوان تئاتر قرار گرفته است؟ گویا «بک تو بلک» روایتی است از زندگی مردی گرفتار زندان و حبس. در این انزوای زندان، این مرد با غرق شدن در رویاها و خاطرات گذشته، با احضار صدای ذهنی و گاه واقعی همسر و صدالبته گفت‌وگو کردن با یک دوست همیشگی و همراه، تلاش دارد تاب‌آوری خویش را چنان بالا برد که تحمل محیط زندان ممکن شده و به‌قول معروف، کم نیاورد. در این گوشه‌نشینی و عزلت ناخواسته، خاطرات گذشته چنان احضار و بازنمایی می‌شود که احساسات تماشاگران به شکل حداکثری درگیر شود و اشک و آه از آنان بگیرد. افشاریان به‌خوبی آموخته که در طول اجرای یک‌ساعته‌اش، عقل مخاطبان را اِپوخه کند و در پرانتز گذارد تا قلب و احساس‌شان را به تمام تسخیر کند. لحنی که برای بیان شخصیت این اجرا انتخاب کرده، مطابقت دارد با رتوریک شبه‌شاعرانه‌ای که در این سال‌ها از افشاریان شاهد بوده‌ایم. روایتی مملو از شور، نوستالژی، رنج و عاشقی. البته تا به انتها معلوم نمی‌شد جرم این زندانی چیست و چرا این همه طولانی به حبس دچار است.

این زندانی مشهور، تا حالا 6میلیارد تومان کاسبی کرده است

ارجاعاتی به جنبش‌های سیاسی چون کوی دانشگاه و آبان ۹۸ می‌شود اما همچنان اجرا ترجیح می‌دهد بر مرز باریک ابهام و ایهام حرکت کند. حتی بازخوانی آهنگ خاطره‌انگیز «علی کوچولو» قرار است استعاره‌ای باشد از تکرار تلخ تاریخ معاصر، گویا علی کوچولو بزرگ شده و به زندان افکنده‌شده و منتظر اجرای حکم است. پایانی تلخ برای شخصیت دوست‌داشتنی نسل بعد از انقلاب. «بک تو بلک» با تاریکی و مرگ به پایان می‌رسد و راهی به رهایی نمی‌گشاید. حتی به لحاظ فرمال، حضور دیگران، به خاطره و صوت تقلیل یافته و همه‌چیز تحت شعاع حضور همه‌جانبه بیان و بدن سجاد افشاریان است. با آنکه در اجرای تئاتر شهر، شخصیتی که افشاریان بازنمایی می‌کند لنگ می‌زند و به‌راحتی نمی‌تواند حرکت کند اما اجرا نتوانسته بدن بحرانی یک زندانی محبوس در انفرادی را مقابل نگاه خیره تماشاگران به نمایش گذارد. از این باب، سجاد افشاریان رنج و سختی زندانی‌بودن را کم‌وبیش تقلیل داده و بیش از آنکه با زبان بدن، اجرا بسازد با ریتوریک شاعرانه و نوستالژیک همیشگی خویش، مخاطبان را خطاب می‌کند.

درنهایت می‌توان آخرین تجربه نمایشی سجاد افشاریان را در مقام نویسنده، بازیگر و کارگردان، از منظر عقلانیت ابزاری، گیشه و جذب مخاطب، موفق دانست. اجرایی که سلیقه‌سازی می‌کند و تماشاگران نوجوان و جوان این روزهای سالن اصلی تئاتر شهر را با یک چهارپایه و چند نوار سفید، به وجد می‌آورد. برای نسل من که در دهه ۷۰ شمسی و آغاز دولت اصلاحات و رونق فرهنگ و هنر کشور، تماشای تئاتر با نمایش «دایره گچی قفقازی» حمید سمندریان ممکن شد، این روزها و در اجراهایی چون آثار سجاد افشاریان نکته تازه‌ و شگفت‌انگیزی وجود ندارد اما به هر حال برای نسل جدید که نسبت چندانی با بزرگانی چون بیضایی، سمندریان، رادی و… ندارند و نمی‌توانند آثار آنان را تجربه کنند، بی‌شک «بک تو بلک» یک امکان است. برای ورود به دورانی که صحنه در تسخیر تماشاگرانی است که فرصت چندانی نیافته‌اند که ذوق زیباشناسانه‌شان را تربیت کنند. «بک تو بلک» محصول دوران مخاطره‌آمیزی است که در استوری‌های اینستاگرامی بازنمایی و به واقعیت تبدیل می‌شود.

true
برچسب ها :

این مطلب بدون برچسب می باشد.

true
true
true

شما هم می توانید دیدگاه خود را ثبت کنید

- کامل کردن گزینه های ستاره دار (*) الزامی است
- آدرس پست الکترونیکی شما محفوظ بوده و نمایش داده نخواهد شد


false