آخه شاغلام وقتی که رییس هست تو رو چه به سیاست!

آقا یکی پیدا نیست ما را از دست اختلافات آقای رییس و معاون فربه اش با این شاغلام نجات دهد شاید کدخدای این شهر هم انتخاب شد و جرعه ای هم آب خوش از گلوی ما اهالی اینجا پایین رفت.

خدا به سر شاهدِ که در این مدت با وجود پادرمیانی همه اهالی و بزرگان آبادی های دیگه نه رییس و نه معاون در راه رضای خدا یه قدم عقب کشیدند و نه این شاغلام خدا نیامرز کوتاه بیا هست.رییس میگه من رییسم و کدخدا رو من باید بزارم و بقیه یا بمیرن یا بمیرن اختیار با خودشون…

نقل ما اینجاست تا الان نفس همه شهر دستش بوده و هر کاری خواسته با گزمه هاش کرده و با وجود هزار پیغام و خواهش و التماسی هم که ما کردیم که نجیب زاده کدخدا با رای جمعی باید انتخاب بشه این رسمِ برادر من قانونِ ولی دریغ از اثری اندک، مشت خودش رو سفت تر کرده و میگه من رییسم و تا این رو به موشها و گربه های این شهر هم حالی نکنم کوتاه نمیام و تا این دکان دوزاری این مردک شاغلام رو روی سرش خراب نکنم که درس عبرتی برای سایرین بشه که بفهمن کی رییسه و کی رعیت دست از سرش برنمیدارم.بالاخره من رییسم بابام هم ارباب بوده و این ماجرا همینِ که هست.

معاون فربه که تا دیروز سرش توی حساب و کتاب بود و دنبال قرارداد و پول آسفالت و ناهار و شام چرب و چیلی و… بود هم انگار از ترس قطع این مواجب توسط کدخدای جدید مدتی هست که همه چیز رو گذاشته کنار در دانشگاه هنرهای زیبای کونوس آباد داره مدرک مستندسازی میگیره و عجیب هم فعالِ و هی پشت سر هم پروژه عملی تحویل میده حالا کجا نمیدونم!
شیب!! بام!! بام!! شیب!!

این وسط مونده شاغلام و شش تا رای که پاک پاک پاک جماعت به کدخدا دادند که حاضر نیست ازشون بگذره.

ولی از دیروز انگار شاغلام هم داره کم کم ماست ها رو کیسه میکنه اخه داروغه ها و جارچی ها همه جا دارن جار میزنن داروغه رییس میخواد شفاف سازی کنه میخواد همه چی رو بگه میخواد بگه با رای قبلی مردم با کدخدای قبلی با حقیقت با ماست ها و کیسه ها و قیمه ها با قرقیزستان و آبادی چی کرده…

بالاخره همه باید حواسشون جمع باشه من که میگم همه آبادی برن ییلاق و یه چند ماهی نباشن شاید خدا خواست و برگشتیم رییس کدخدا رو تعیین کرده باشه و لااقل همون یه لقمه نون و نمک گذشته بخور و نمیر رو روی سفره داشته باشیم.

اخه شاغلام وقتی رییس هست تو رو چه به سیاست