- آخرین اخبار روز , اخبار ویژه , هنری , گیلان
- کد خبر 32872
- ایمیل
- پرینت
false
true
true
false
false
true
true
true
سایز متن /
false
کامبوزیا پرتوی کارگردان شاخص گیلانی بر اثر کرونا درگذشت
کامبوزیا پرتوی کارگردان مطرح سینمای کودک و نویسنده آثار بسیاری از جمله محمد رسول الله(ص) به دلیل ابتلا به کرونا صبح امروز در بیمارستان دی درگذشت.
علیرضا تابش مدیرعامل بنیاد سینمایی فارابی خبر درگذشت این هنرمند را تایید کرد.
پرتوی که متولد ۱۳۳۴ رشت است ابتدای سال جاری نیز دچار سکته مغزی شده بود.
او کارگردانی فیلمهایی چون ماهی، گلنار، بازی بزرگان، کافه ترانزیت، پرده و کامیون را برعهده داشته است. تازهترین ساخته او فیلم کامیون است که هنوز به نمایش عمومی در نیامده است.
او تاکنون چند جایزه داخلی از جمله ۴ جایزه بهترین فیلمنامه برای فیلمهای من ترانه ۱۵ سال دارم، کافه ترانزیت، فراری و کامیون در جشنواره فجر ، ۲ جایزه بهترین فیلمنامه برای فیلمهای قطعه ناتمام و کافه ترانزیت در جشن سینمای ایران را به دست آورد.
پرتوی به همراه جعفر پناهی به صورت مشترک برای فیلم پرده نامزد جایزه بهترین کارگردانی جشنواره فیلم آسیا پاسیفیک، نامزد جایزه بهترین فیلم به انتخاب مخاطبان جشنواره بینالمللی فیلم شیکاگو، نامزد جایزه چشمانداز جدید جشنواره فیلم سیتخس و برنده جایزه خرس نقره ای جشنواره فیلم برلین ۲۰۱۳ شدند و جایزه ویژه بهترین بازخورد جامعه منتقدان فیلم آنلاین را از آن خود کردند.
علیرضا تابش دبیر سی و سومین جشنواره بین المللی فیلم های کودکان و نوجوان در مراسم بزرگداشت کامبوزیا پرتوی که اول آبان ۱۳۹۹ برگزار شد، گفته بود:در سینمای ایران اگر دنبال قصه نویس بگردیم، کسی که بر فنون داستانسرایی چنان مسلط باشد که بتواند ما را پای پرده ی نقره ای سینما نگه دارد، یکی از شاخصترینشان بیشک کامبوزیا پرتوی است.
ردپای این قصه نویس آوازه خوان سینمای ایران را در همه جای سینمای ایران میتوان دید، از فیلمهای جشنوارهای تا فیلمهای پرمخاطب اما او بی شک با سینمای کودک بود که شروع کرد و با همین سینما بود که به اوج و بالندگی حرفهای خود رسید. در حقیقت او رازهای دل خود را در همین سینمای کودک بود که با ما در میان گذاشت. او نقال جادوگری است که همیشه چیزی در آستین برای سرگرم کردن ما دارد.
به گفته تابش؛ در دایره ناتمام نبود قصه خوب، شاید او همان قطعه ناتمامی است که آمده تا این سینما را کمی جان و روح دهد. برای اینست که وقتی پای او به میان میآید ماهی شب عید سفره هفت سین، رنگ کودکی میگیرد یا شیرک، نشان همه نوجوانانی میشود که آماده اند تا همه گرازهای مهاجمی که سرزمین خیال را هدف قرار گرفته اند بیرون کنند. به مدد همین توانایی است که داستان خانه درانتظار ماندهگان مصیبت دیده جنگ، این اندازه سرشار از اکسیری چون جستجو میشود. چیزی که میتوان آن را جانمایه ی سینمای کامبوزیا پرتوی دانست. حتی وقتی داستان گلناز یا گربه آوازه خوانی دوره گرد را روایت میکند یا حتی زمانی که در بازی بزرگان و در گیر و دار جنگی نابرابر، باید معنایی برای زندگی شخصیتهای کودک خود بیابد.
تابش گفته بود: در موردش میگویند شاید او اکسیری کشف کرده که همچون پسربچهای خلاق و باهوش جلوه کند، با این که به ظاهر قد و قامت بزرگترها را دارد. شاید هم دلیل لبخند مهربان همیشگی او همین باشد. او راوی دنیایی است که ما در قیل و قال زندگی گمش کردایم. او نگهبان تصاویری است که شادی دنیای کودکی را در سیاهبارترین دورهی زندگی ما معنی میکند. تصاویری آنقدر زنده انگار همین تازگی از دنیای خیال به دیار ما آمدهاند با وجود کسانی چون او، دنیای شلوغ ما جای زیباتری برای زندگی است، جایی برای دیدن همه آنچه که خودمان را از لذت تماشایش محروم کردهایم و این مگر همان راز اکسیر سینما، این فانوس خیال جادویی نیست؟
true
true
https://rashtvand.ir/?p=32872
true
true